دکتر کامران داوری
رئیس پژوهشکده آب و محیط زیست
عدم درک صحیح از عواقب افت آبهای زیرزمینی و فرونشست زمین، موجب گردیده تا طی چند دهه گذشته شکاف وسیعی میان عرضه و تقاضای آب و بیش از آن میان ظرفیت تجدیدپذیری منابع آب و مصارف آب شکل گیرد. وجود برخی مواد قانونی نا مناسب، سوء استفاده از برخی مواد دیگر قانون، عدم استفاده از ظرفیت سایر مواد قانون، ضعف مدیریت آب در پیشگیری از جرایم آبی، افزایش جمعیت و تمرکز آن در نقاط محدود، تأکید بیش از حد بر خودکفایی محصولات کشاورزی، و نیز توزیع غیر هوشمند یارانه (ارزانی برق کشاورزی، سوبسید آبیاری تحت فشار، و ...) از عوامل به وجود آمدن این شکاف هستند. متأسفانه این عوامل همچنان حضور دارند و لذا وخامت منابع آب نیز روندی رو به رشد دارد؛ که سبب به خطر افتادن و نابودی اکوسیستم و سرمایههای بنیادی سرزمین (آب، خاک، و تنوع زیستی) شده است. بر این عوامل باید مدیریت ناکارآمد را نیز افزود.
بخش بزرگی از راهحل، در شناخت جامع و کامل مسئله و موضوعات مرتبط با آن نهفته است. در واقع، سیستم منابع-مصارف آب از زیرسیستمهای متعددی تشکیل شده است. این زیرسیستمها تعاملات و بازخوردهای درهم تنیده و پویایی دارند. انسجام و پایایی سیستمهای منابع آب، معمولا بطور طبیعی برقرار است. اما گسترده شدن دخالت انسان در یک قرن اخیر، اثرات منفی بر منابع آب داشته و پایایی این سیستمها را دچار مخاطره کرده است. برهمکنشی امروزین میان جوامع بشری و چرخه هیدرولوژی، در گذشته هرگز مشاهده نشده است. اکنون شدت تأثیر متقابل ميان سيستمهاي انساني و طبیعی نشان میدهد که فعاليتهاي انسانمحور منجر به ايجاد يک پيوستگي قوی ميان این دو سیستم شده است. در واقع، اثرات مثبت و منفي تصميمگيريهاي مديريتي برای توسعههای اجتماعي-اقتصادی، مستقیماً بر سيستمهاي طبیعی بازتاب میيابند. این واکنشهای متقابل، بنوبه خود بازخوردهايي را منعکس مینمايند که منجر به ايجاد روابطی درهمتنيده و چند بُعدی ميان اين دو سيستم (و زیر سیستمها) در مقياسهای مکانی و زمانی گوناگون میگردد.
امروزه دخالت انسان در رژيم هيدرولوژيکي آنچنان شدت يافته که در بسياري از نقاط دنيا مسيرهاي جريان آب و الگوهای آبوهوا را تغییر داده است. به عبارت دیگر، رژيم هيدرولوژيکي که در گذشته توسط محرکهايي طبیعی (سیستمهای آبوهوا، پوشش گياهي، زمينشناسي و توپوگرافي حوضه آبريز) کنترل ميشد، امروزه بهطور فزايندهاي تحت تاثير محرکهاي بشرساخت (توسعه شهرها، توسعه کشاورزي، صنعتي شدن، و...) قرار گرفته است. متأسفانه کارشناسان (و در رأس آنها، هيدرولوژيستها) و مدیران آب مدتها است که نقش عوامل انساني در سيستمهاي طبيعي را ناديده گرفتهاند. باید اذعان نمود که در هيدرولوژي سنتي جایی برای فعاليتهاي انسان در چرخه آب وجود نداشت؛ و فقط اخیراً پويايي چرخه آب، تحت تأثیر عوامل محیطی مد نظر هیدرولوژیستها قرار گرفته است.
اما مدیریت آب، نمیتواند سر خویش را زیر برف نماید و تأثیر فزاینده دخالت بشر در کوتاهمدت و بلندمدت را نادیده انگارد؛ بلکه به نظر میرسد که مدیریت آب، باید سهم بیشتری از همت و تلاش خود را مصروف محیط انسانی نماید. در این راستا، حداقل دو حوزه مهم به شرح زیر، که بر سرنوشت آب و انسان اثر بسیار دارند، قابل ذکر هستند:
- شناسایی پیشرانههای شکلگیری تقاضای آب؛ و کنترل آنها در کوتاهمدت و مقیاس حوضه. زیرا، این پیشرانهها بر برداشتها و مصارف آب مؤثرند و نقشی اساسی در بقاء منابع آب دارند.
- شناسایی پیشرانههای رفتار جوامع انسانی که بر روندهای تغییر اقلیم تأثیر گذارند؛ و انطباق دادن مصارف با آنها در میانمدت و مقیاس حوضه، و یا کنترل آنها در بلندمدت و مقیاس زمین. زیرا این رفتار متعاقباً موجب تغییر رژیم بارشها و دما و نهایتاً تغییر تجدیدپذیری منابع آب میگردند.
مدیریت آب برای حفظ پایایی سیستم منابع مصارف آب (و یا بازیابی پایایی آن)، نیازمند شناسایی زود هنگام این پیشرانهها و نشان دادن واکنش بموقع و متناسب نسبت به آنها است. چنین واکنشی با تدوین هوشمندانه قواعد (قوانین و ضوابط) و برنامههای واقعگرایانه ممکن میگردد. قطعاً اثربخشی قواعد، تابع تناسب و کفایت آنها و تبعیتِ بخش انسانی (مسئولین، آببران و ...) از آنها است؛ که نیازمند توجه به منافع عموم گروداران (بویژه با مشارکت دادن کنشگران کلیدی) در فرآیند تصمیمسازی و سیاستگذاری است.
همچنین مدیریت آب برای هدایت برنامههای خود در دستیابی به اصلاح و یا تعدیل سیستم، نیازمند یک نظام پایش و ارزیابی است (هم در بُعد عملیاتی و هم در بُعد راهبردی)؛ تا به کمک آن بتواند مستمراً پیشرفت اقدامات (بُعد عملیاتی) و نیز مثمر بودن آنها را (بُعد راهبردی) سنجش نماید. به نظر میآید، امروزه در ایران باید بر مفاهیم و اهمیت پایش و ارزیابی و بیش از آن بر نقش اصولی سنجش و داده در مدیریت تاکید شود. در حقیقت برای مدیریت یکپارچه آب، نظام پایش و ارزیابی نقشی حیاتی دارد؛ و برای اخذ تصمیمات صحیح در سطوح مختلف مدیریت یکپارچه، دادههای اندازهگیری شده نه تنها بایستی موثق و کافی باشند، بلکه باید متناسب با نیازهای هر سطح سنجش و گردآوری شوند.
علاوه بر این، مدیریت آب بایستی تلاش نماید با افزایش کارآمدی نظام ارزیابی، توان تصمیمگیری خویش را ارتقاء دهد؛ تا بتواند پیامدهای محیطزیستی/ اجتماعی/ سیاسی/ اقتصادی ناشی از سناریوهای مختلف تخصیص آب را قبل از تصمیمگیری، با دوراندیشی برآورد و پیشبینی نماید. در این راستا و برای تضمین پایایی لازم است:
- دو مورد به رسمیت شناخته شوند: 1- حقابه اکوسیستم از آب تجدیدپذیر؛ و 2- عدم قطعیت جدی در برآوردهای آینده (تغییر اقلیم، تحولات اقتصادی، و رشد جمعیت).
- بر سه سیاست پافشاری گردد: 1- توسعه عمودی کشاورزی و افزایش بهرهوری این بخش؛ 2- مدیریت تقاضای آب بطور جامع و با شدت تمام؛ و 3- قبول اصل تعادل بخشی منابع آب زیرزمینی، و تبعیت بدون استثناء تمامی سیاستهای مرتبط با آب از آن.
اکنون حل مشکل آب کشور، نیازمند شوریدن بر روشهای گذشته در مدیریت آب کشور و اتخاذ رویکردی نو و توجه به مباحث جدید است. بویژه توجه به مباحثی نظیر «رویکرد سیستمی»، «توسعه پایا»، «پایش و ارزیابی» و نیز «نقش معیارها/نشانگرها/شاخصها در نظام ارزیابی» است. امید است با این چنین تحولی «حال آب کشور» به از این گردد؛ انشاا... .